جدول جو
جدول جو

معنی حریص کردن - جستجوی لغت در جدول جو

حریص کردن(دَ)
ایلاع. اغراء. الهاج. تحریص. اضراء. اغرام. الذام. ازراف. تشویق کردن. ترغیب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دریغ کردن
تصویر دریغ کردن
مضایقه کردن از دادن چیزی به کسی، خودداری از کمک کردن به کسی، دریغ داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غریو کردن
تصویر غریو کردن
بانگ و فریاد برآوردن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ سَ دَ)
ترغیب کردن. حریص گردانیدن. آزمند ساختن. در شغف انداختن: و همه را بر عداوت تو تحریص کرده است. (کلیله و دمنه). رجوع به تحریص شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مریض کردن
تصویر مریض کردن
بیمار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پروانه دادن دستوری دادن، آزاد کردن، رها کردن رخصت دادن اجازه دادن: مجدالدوله مهدی قلی خان و میرزا عبدالله خان... را مرخص کردیم که بروند از ریشه های کوه بالا دست ما آمده آهو شکار نموده برای ماهم آهو بیاورند، آزاد کردن، کسی را پس از خاتمه کار وی رها کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ریخت ساختن ساختن صورتهای مورد نظر نمایشنامه نویس بر روی چهره های هنرپیشگان مانند ریش گذاشتن ایجاد چین و چروک و یا آثار جراحت
فرهنگ لغت هوشیار
گریستن اشک ریختن: گیتی برو چو خون سیاوش گریه کرد خون سیاوشان زد و چشمش روان برفت. (بدایع سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریز کردن
تصویر فریز کردن
منجمد نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریژ کردن
تصویر فریژ کردن
ستردن پشم و موی و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
نفرین کردن لعنت کردن: زه ای کسائی احسنت گوی و چونین گوی بسفلگان بر فریه کن و فراوان کن. نفرین کردن لعنت کردن: همی کرد بر رهنمایش فریه چوره را رها کرد و آمد به دیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریق کردن
تصویر غریق کردن
غرق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریص کردن
تصویر تحریص کردن
ترغیب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریو کردن
تصویر غریو کردن
بانگ و فریاد بر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریش کردن
تصویر پریش کردن
پریشان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدیث کردن
تصویر حدیث کردن
حکایت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترخیص کردن
تصویر ترخیص کردن
پروادادن هشتن، ارزان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحیل کردن
تصویر رحیل کردن
کوچ و سفر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرام کردن
تصویر حرام کردن
ممنوع کردن عملی را تحریم، بیهوده از بین بردن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارید کردن
تصویر ارید کردن
کندن پر مرغ یا افکندن آن درآب گرم
فرهنگ لغت هوشیار
جنبیدن فرنافتن جنبیدن تکان خوردن، از جایی بجای دیگر رفتن نقل مکان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیرت کردن
تصویر حیرت کردن
گرازیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریم کردن
تصویر تحریم کردن
اروایاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریک کردن
تصویر تحریک کردن
آغاراندن انگیختن برانگیختن برآغالیدن اغوا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریر کردن
تصویر تحریر کردن
نوشتن نگاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریه کردن
تصویر فریه کردن
((~. کَ دَ))
نفرین کردن، لعنت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریر کردن
تصویر تحریر کردن
نگاشتن، نوشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحریم کردن
تصویر تحریم کردن
Sanction, Boycott, Proscribe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحریک کردن
تصویر تحریک کردن
Goad, Induce, Instigate, Prod, Spur, Stimulate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحریف کردن
تصویر تحریف کردن
Deform, Distort, Falsify, Misrepresent, Skew
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پریس کردن
تصویر پریس کردن
Braid
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حراج کردن
تصویر حراج کردن
Auction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خرید کردن
تصویر خرید کردن
Buy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گریه کردن
تصویر گریه کردن
Lament, Bawl, Cry, Mourn, Sob, Tearfulness, Weep
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کریچ کردن
تصویر کریچ کردن
Squeak
دیکشنری فارسی به انگلیسی